کد مطلب:152409 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:167

بعد از چهلمین زیارت عاشورا، پول برای او حواله شد
یكی از علما در یادداشتهای خود چنین نوشته بود: شبی از طریقی، به من الهام شد كه مبلغ چهل و پنج هزار تومان ببر، درب مغازه ی یكی از بندگان خدا كه مرد محترمی از اهل اصفهان است. صبح متحیر بودم چه كنم؟ آیا آنچه فهمیدم، صحیح است یا نه؟ و اصلا نمی دانستم چقدر پول دارم؟

وقتی مراجعه كردم، دیدم موجودی من چهل و پنج هزار تومان است. اول وقت درب مغازه آن آقا كه از محترمین شهر بود رفتم. دیدم دو نفر در مغازه ی او ایستاده اند. به آن آقا گفتم: من با شما كاری دارم، می خواهم با هم به جایی برویم و برگردیم. او گفت: بسیار خوب.

من ایشان را به مسجدالنبی، واقع در خیابان جی، بردم. در آنجا عمله و بنا كار می كردند. لب ایوان، طرف قبله نشستم و من به ایشان گفتم: من مأمور هستم كه گرفتاری شما را اصلاح كنم، اگر مشكلی داری بگو! هر چه اصرار كردم او چیزی نگفت.

بالاخره آن مبلغ را به ایشان دادم، ولی نگفتم چقدر است. ایشان بی اختیار به گریه افتاد و گفت: من چهل و پنج هزار تومان قرض داشتم، چهل زیارت عاشورا نذر كردم


كه بخوانم و امروز بعد از اذان، آخرین زیارت را خواندم واز حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام خواستم كه گرفتاریم رفع شود كه الان بحمدالله گره باز گردید. [1] .


[1] كرامات الحسينيه ج 2، ص 238 به نقل از آثار شگفت ص 38.